بهاره جون مابهاره جون ما، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 17 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

مامان و بابای منتظر نی نی

حال مامانی بهتر شد

سلام زندگی مامانی خوبی عزیزم چه خبرا من که فعلا ازت بی خبرم چون هنوز که تکون نمیخوری اخه خیلی زوده واسه تکون خوردنت جیگر گوشم خداروشکر حال مامانی بهتر شده فکر کنم معجزه سیرابی باشه البته میدونم شما نازنینیو نمیتونی ناراحتی و مریضی مامانی رو ببینی به خاطر همینم زیاد اذیتم نمیکنی زندگی مامانی همش دلم میخواد برم واست یه عالمه وسایل بخرم اما بابایی میگه زوده اخه وقتی هنوز نمیدونی دختره یا پسر چی میخوایی بخری که خوب طبق معمول من تسلیم حرف منطقی بابایی میشم .عزیزم دوست دارم عمرو زندگیم فقط قول بده تا اخرش بمونی و تنهام نزاری نمیدونم چرا همش نگرانم فقطم نگران همین موضوع الهی که هیچ مشکلی پیش نمیادو این نگرانیامم میزارم پای نگرانی های ...
26 فروردين 1393

فقط واسه نی نی جونم

سلام عمرم سلام زندگیم سلام جیگر گوشم خوبی عزیزم دیگه نمیگم دلم برات تنگ شده چون داریم با هم زندگی میکنیم دارم حست میکنم تو تو وجودمیو من دارم عاشقی میکنم زندگی مامانی دوست دارم عزیزم من دارم صدای قلبتو با تمام وجودم حس میکنم حس میکنم یه چیزی تاپ تاپ داره رو دلم صدا میده و منو از خود بی خود میکنه و من هر روز بیشتر باورم میشه که هستی و بهم چسبیدی زندگی مامانی این روزا حالم اصلا خوب نبود به خاطر همینم رفتیم خونه مامانی ( مامان خودم ) که طفلکیا مامانم با خاله جونیات مثل پروانه دور سرم میچر خیدنو فقط میگفتن بگو چی میخوای که دستشون درد نکنه غذا درست میکردن میاوردن میبوردن میشستن همش بهم میگفتن بخور خیلی ضعیف شدی اینجوری نی نی ضعیف می...
24 فروردين 1393

خوش اومدی ارام جان مامانی

سلام نازنینم سلام زندگیم سلام فرزند دلبندم امروز دیگه رسما میتونم بگم خوش اومدی به دل و جون و روح مامانی نازنینم پس بمون تا اخرش واسه مامانی که اگه خدای نکرده نباشی مامانی دق میکنه نازنینم  دیروز رفتم دکترو سونو گرافی که به لطف و کرم خدا همه چی عالی بود و شما وجود داشتی و بارداری پوچم نبود و تازه قلب کوچیکتم بود الهی مامانی فدای اون قلبت بشه عزیزترینم الهی همیشه قلبت کار بکنه و روز به روز مامانی شاهد ضربان قلب نازت باشه که هیچ اهنگی خوشتر و شیرینتر از اهنگ و صدای قلبت واسه مامانی نیست . عزیزترینم دیروز به همه وجود مبارکتو اعلام کردیم یهنی وقتی از در مطب اومدم بیرون شروع کردم به همه اس ام  اس دادم که صبح متنشو نوشته بودم...
20 فروردين 1393

اخبار این روزها

سلام عزیز دلم خوبی عمرو زندگی مامانی دلم برات یه ذره شده بود گلم تو رو خدا سفت سفت به مامانی بچسبو ازش جدا نشو بالاخره دیروز دکترم اومدو رفتم پیشش اول کلی بهم تبریک گفت بعدشم کلی برام ازمایش نوشت و گفت اینارو زود زود انجام بده و همون روزی که میخوایی بیایی پیشم برو یه سونو دیگه بده چون این سونویی که رفتی چون تازه بوده هیچی توش نیستو فقط نشون داده کیسه اب وجود داره جنین توش نیست باید یه سونو دیگه بدی تا مطمئن بشیم شاید بارداری پوچ باشه و جنینی توش نباشه مامانی با گفتن این حرف خانوم دکتر دلم هری ریخت پایین و ارزو کردم تا اینجوری نباشه و تو دلم باشی عزیزمامانی تورو خدا قول بده تو دلم باشیو همه اینا یه بازی نباشه عزیزدلم حالا باید تا ...
17 فروردين 1393

حکایت این روزهای مامانی

سلام زندگی مامانی سلام ارام جانم خوبی عزیزم واقعا شرمنده که دیر به دیر میام بهت سر میزنم برات گفتم که سرما خوردم عزیزم چشمت روز بد نبینه داشتم میمردم اونقدر حالم بد بود که نگو دو بار رفتم دکتر و اونقدر سرم و امپول  وصل کردم که دیگه سوراخ سوراخ شدم  به خاطر وضعیتمم نمیتونم دواهای قوی بدن به خاطر همون خوب نمیشم شکر خدا امروز حالم یکم بهتر شده و میتونم چیزی بخورم اخه چند وقته یه دل سیر چیزی نخوردم یعنی اصلا گشنم نمیشه یا دلم چیزی نمیخواد که بخورم همشم حالت تهوع دارم که نمیدونم از وجود مبارک شماست یا از مریضیه که دکتر گفت از مریضیت میتونه باشه چون اوایل صبح حالم خوبه و شبا حالت تهوع دارم خلاصه مامانی اونقدر تو این چند وقت ل...
12 فروردين 1393

اخرین حرف های سال 92

سلام زندگی مامانی خوبی عزیزم اومدم بگم که حسابی مامانی رو سر کار گذاشتی نمیدونم اومدی پیشم یا نه که ارزو میکنم اومده باشی جیگر گوشم بگذریم که کلی حرف دارم باهات اخه این اخرین پست  تو سال نودو دو هستش عزیز مادر فردا سال نو میشه و سال نودو دو با همه خوبیها و بدیهاش تموم میشه و یه سال جدید شروع میشه لحظه تحویل سال نودو سه ساعت 20و 20 دقیقه و 20ثانیه شب هستش عسل مامانی منم دیگه کلا کارام تموم شده یه گردگیری اساسیم دوباره انجام دادم هفت سینمم درست کردم فقط مونده بچینمش که ایشاله فردا صبح با توکل برخدا و با دلی شاد میچینم و البته کلیم عکس میگیرم برات میزارم تا یادگاری بمونه و با بابایی میشینیم دورشو کلی ارزوهای خوب میکنیم .ارزو ...
28 اسفند 1392

درودل با نی نی

سلام زندگیم خوبی عزیزترینم مامانی نمیدونم چرا این روزا اینقدر بیقرارتم بیقرار بودنت بیقرار نیومدنت تا کی بشینم تا بیایی پیشم شیرین عسل مامانی بیا دیگه دارم دق میکنم بی تابتم مامانی چقدر بگم دلم برات تنگ شده دیگه طاقتم و صبرم تموم شده عزیزم اونقدر به بابایی میگم من بچه میخوام میدونی چی میگه میگه شدی مثل اون زنه که تو فیلم خداحافظ بچه بود همش به شوهرش میگفت من بچه میخوام مرتضی تو هم هی به من گیر میدی میگی من بچه میخوام یه کم تحمل کن خدا هر وقت خودش بخواد بهمون میده ولی من نمیتونم دارم بی تو میمیرم میخوام تمام زندگیمو به پات بریزم چرا نمیایی پیش مامانی . بابایی خیلی خونسرد ولی من نمیتونم همش میگه خدا خودش بخواد میده منم اینو میدونم ...
25 اسفند 1392

تولد مامانی با تاخیر یک روزه

سلام زندگی مامانی خوبی گلم دلم برات یه ریزه شده بود عزیزم دیروز نتم تموم شد البته زودتر از موعدش اونقدر تنها بودم که نگو داشتم دق میکردم که دیگه شب بابایی اومدو زحمت کشید و شارژ کرد واسم . زندگی مامانی دیروز تولدم بود عزیزم همه واسم دعا میکردن به تمام ارزوهات برسی نمیدونستن که تمام ارزوی من اینه که تو بیایی پیشم زندگیم تورو خدا زودتر بیا تا تمام وجودمو تقدیمت کنم زندگیم . حالا میرسیم به کادوی بابایی جونی که نقدی پرداخت کردو ایشاله قراره هر وقت سر بابایی خلوت شد بریم به  سلیقه خودم یه انگشتر ناز بخرم من از بابایی توقعی نداشتم همین که به یادم بود برام کلی ارزش داره اونم الان که واقعا سرش شلوغه و هیچی یادش نمیمونه دست گلمم طب...
22 اسفند 1392

روزهای اخر سال

سلام زندگی مامانی خوبی عزیزم مامانیم خوبه و تو تکاپوی عیده مامانی من عاشق عیدم اونقدر عیدو دوست دارم هم قبل عیدو هم سال تحویلو هم تعطیلات عیدو اخه فقط تو این 13 روز عیده که بابایی پیشمو من دیگه تنها نیستم یهنی از صبح تا شب بابایی خونس دارم لحظه شماری میکنم واسه عید خریدای بابایی جونت تموم شده یه چیزایی قشنگی براش خریدیم که نگو الته بیشترش با سلیقه من بود تو مغازه اقای فروشنده همه چیزو میریخت جلوی من تا انتخاب کنم انگار واسه من بود اخه بابایی همش میگفت هر کدوم و که من بگم همونو بر میداره فروشندم گفت پس باید به شما نشون بدم خلاصه واسه بابایی کلی خرید کردیم اونقدرم خوشگل میشه میپوشه که نگو الهی فداش بشم ولی مامانی خریدای من مونده اخ...
17 اسفند 1392