بهاره جون مابهاره جون ما، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 17 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

مامان و بابای منتظر نی نی

اولین حرفها برای بهاره جونی

سلام زندگی مامانی عزیزم اونقدر سرمو شلوغ کردی که تازه الان اونم با کلی کاردیگه که مونده اومدم برات بنویسم تا نشم یه مامان بد و از خاطرم نره خاطراتت مامانی تو این 25روزی که اومدی پیشمون نمیزاری هیچ کاری بکنم تمام وقتمو در اختیار خودت گرفتی حتی نمیتونم شام بپزم شما همش گریه میکنیو شیر میخوایی تو 24 ساعت فکر کنم فقط 4 یا 5 ساعت میخوابی بقیشو گریه میکنیو شیر میخوای البته بگما جدیدا یه هفته است این جوری شدی قبلا قشنگ شب میخوابیدی ساعت 7 صبح پا میشدی فرشته مامانی چون شمام میدونستی حال مامانی بده مراعات میکردی خداروصد هزار مرتبه شکر سردردادم خوب شده اما تاری دیدو هنوز دارم که عینک میزنم البته دکترا میگن به خاطر ضعفه باید خوب بخوری که من اصلا اشتها ...
20 آذر 1393

اولین عکسای بهاره جونیم

سلام دوست جونیام واقعا شرمنده همتونم تو رو خدا ببخشید که دیر شد اول به خاطر تمام تبریکاتون ازتون تشکر میکنم واقعا منو بهاره جونمو شرمنده کردید واقعا حالم خوب نیست بیام الانم با سر درد فراوون به عشق تک به تکتون اومدم میام بعدا کاملا توضیح میدم خداروشکر زایمانم خوب بود اما داروهای بیهوشی اثرات بدی داشت که من سردردشو گرفتم تو رو خدا برام دعا کنید تا حالم خوب بشه اصلا سردردش قابل توصیف نیست بازم ببخشید اینم عکسای گل دخترم که یکشنبه 25بان 93به روش سزارین به دنیا اومد ...................... ...
1 آذر 1393
1063 12 24 ادامه مطلب

فردا روز دیدارمنو بهاره جونیمه

سلام بهاره زندگی مامانی خوبی عزیزدلم امروز اخرین روز زندگی جنینی شماست گل دختر مامانی ایشاله به حول و قوه الهی فردا پا به این دنیا میزاری همه زندگی مامانی فردا فصل جدیدی از زندگی منو بابایی اغاز میشه یه فصل ناب که میشه سرسبزترین فصل زندگیمون از فردا منو بابایی دیگه رسما مامانو بابا میشیم از فردا مسئولیت و بار زندگی شما رو دوش ماست از فردا ما صاحب یه گل دختریم که تمام دارو ندار زندگیمونه از فردا زندگیمون رنگ و بوی خاصی به خودش میگیره تو میشی تمام هستی ما گل دخترم دلم برای این روزها تنگ میشه روزایی که تماما تکون میخوردیو من با تمام وجودم حست میکردم روزایی که دستمو میزاشتم رو شکمم برات قران میخوندم باهات حرف میزدم کاملا واقعی انگار که دارم میبی...
24 آبان 1393

تنها 7روز تا اومدنت مونده جیگر گوشم

سلام بهاره زندگی مامانی خوبی عزیز دلم دیروز رفتم دکتر که خداروشکر همه چی خوب بود بر خلاف همیشه فشارمم یازده رو هشت بود که خوب خوبه وزنم دقیق 74 کیلو بود و دکتر اخرین سونو رو واسم نوشت عزیز دلم که امروز رفتم انجامش دادم که هم سونو بود هم تست ضربان قلبت مامانی خیلی خوب بود 20 دقیقه تمام داشتم صدای قلب نازتو میشنیدم و نوار قلبت شروع به کشیدن یه خطایی میکرد که باور کردنی نبود این ضربان و خطا واسه نی نی ناز منه که تو دلمه خدارو صد هزار مرتبه شکر عزیزم بعدش رفتیم سونو که گفت وزن شما 2900گرم هستش و شما تو هفته 38 هستی عزیزم گفت تو این هفته یکم وزن نی نی کمه و یه کمیم مایع دورت کم شده نازنینم گفت خوب استراحت کن این چند روزه رو و خوب بخور تا نی نی در...
19 آبان 1393

کمتر از یازده روز تا اومدن بهاره جونی مونده

سلام بهاره زندگیم خوبی عزیز دلم دیگه داره تموم میشه دیگه رسیدیم به شمارش معکوس طبق گفته خانوم دکتر که برام تاریخ 25ابان رو زده یازده روز دیگه میای پیشم البته بازم همه چی دست خداست هر چی اون صلاح بدونه همون میشه اینا همش احتمالاته و حرف دکتر قطعیتی توش نیست تا خود خدا نخواد هیچ اتفاقی نمیفته عزیز دل مادر دلم برای این روزا تنگ میشه روزایی که با هم خندیدم رفتیم اومدیم همه جا با هم بودیم تو پیشم بودیو چسبیده به خودم خیالم راحت بود وقتی تکون نمیخوری قلبم میخواد بیاد بیرون که نکنه خدای نکرده واست اتفاقی افتاده خلاصه روزای خوبی بود هشت ماهو خرده ای دم به دمو نفس به نفسم اومدی عزیزدلم قبول کن که سخته این جدایی اما از طرفیم خوشحالم که میتونم ببینمت و...
14 آبان 1393

اتفاقات جدید

سلام بهاره جونی خوبی عزیز دل مادر امروز رفتم دکتر و همچنان شما نچرخیدیو دکتر برام تاریخ زایمانمو زد 25ابان نودوسه به روش سزارین مامانی ازت خواهش میکنم بچرخ اخه میدونی که من چقدر دوست دارم طبیعی زایمان کنم از سزارین میترسم البته دکترم گفت اگه بهاره جونی بچرخه یکم صبر میکنیم وامیدوارم که بچرخیو با هم زایمان طبیعی راحتی داشته باشیم ولی بازم همه چی دست خداست هر چی صلاح و مصلحتمون باشه همون میشه جیگر گوشه مامانی ................... مامانی نمیدونی چقدر دلم برات تنگ میشه از وقتی اتاقتو چیدم دلتنگیم ده برابر شده از صبح تا شب همش تو اتاقتم دوست ندارم ازش بیام بیرون همش تصور میکنم تو تخت خوابیدی یا داری با وسایلات بازی میکنی یه دنیای دیگس مامانی ما...
27 مهر 1393

سیسمونی بهاره پاییزی مامان و بابا

سلام بهاره زندگیم خوبی عزیزم امروز اومدم تا عکس اتاق نازنینتو برات بزارم جشن سیسمونیتم گرفتم تو تاریخ سه شنبه 15/7/93 خیلی سخت بود تا اتاقتو چیدم ولی همونی که میخواستم شد ایشاله که شمام خوشت بیاد بابایی هم خیلی زحمت کشید واقعا ازش تشکر میکنم چون اگر نبود من اصلا به هدفامم نمیرسیدم دست مامانو و بابایی عزیزمم درد نکنه خیلی زحمت کشیدن ایشاله بعدا میام جشن سیسمونیتو برات تعریف میکنم با سختیایی که واسه درست کردن اتاقت کشیدم الان سریع باید عکس بزارم چون به همه قول دادم تمام دوستام منتظرن تا اتاق بهاره نازنینمو ببینن ایشاله به خوشی استفاده کنی عزیزم فقط بدون وارد اتاقت که میشم کلی انرژی میگیرم اصلا دوست ندارم از اتاقت بیام بیرون تازه بابایی از من ب...
22 مهر 1393

حرفهای از جنس جنینی

تا چند وقت پیش نبودم اما حالا زندگی مشترکم را شروع کردم و فعلا برای مسکن، رحم را برای چند ماه اجاره کردم........البته به محض تمام شدن مهلت صاحب خانه مرا بیرون می اندازد و تمام وسایلم را هم می گذارد توی کوچه! اظهار وجود: هنوز کسی از وجودم خبر ندارد .البته وجود که چه عرض کنم .هرچند ساعت یکبار تا می خواهم سلول هایم را بشمرم همه از وسط تقسیم می شوند و حساب و کتابم به هم می ریزد. زندان : گاهی وقت ها فکر میکنم مگه چه کار بدی کردم که مرا به تحمل یک حبس 9 ماهه در انفرادی محکوم کرده اند ؟؟؟؟!!!!!!!!! فرق اینجا با آنجا : داشتم با خودم فکر می کردم اگه قراربود ما جنین ها به جای رحم مادر در جایی از بدن پدرها زندگی می...
29 شهريور 1393

درگیر خریداتم مامانی

سلام عزیزکم سلام بهاره جونیم که شدی تموم زندگی مامانی اول از حال و روز خودمو خودت بگم که خداروشکر دیروز رفتم دکتر همه چی خوب بود قلب نازنینت داشت تند تند میزد خوبم رشد کردی فقط مامانی یکم حالش بده معدم خیلی درد میکنه که دکترم گفت نفخ میکنی عرق نعنا بخور شبام که کلا خواب ندارم نمیدونم چرا هر چی درده شبا میاد سراغم طوری که شب میشه حالم بد میشه دعا میکنم زودتر صبح بشه عزیزم ولی همین که هستیو هر لحظه تکون میخوریو نمیزاری مامانی بخوابه خودش واسم کلیه و تمام این سختیارو به جون میخرم عزیزم مامانی کلا درگیر خریداتم همش دوست دارم برم بیرون واست خرید کنم بابایی میگه اسرافه بسته دیگه اما من سیر نمیشم دوست دارم از هر چی چند تا داشته باشی که اگه بابایی ن...
23 شهريور 1393