ناگفته های زندگی مامانی و بابایی واسه نی نی
سلام عشق مامانی خوبی عزیز دلم بعد از اندکی تاخیر امروز دوباره اومدم واست بنویسم جیگر
گوشه مامانی امروز میخوام از خودم و بابایی واست بنویسم از تموم چیزایی که تو این هفت سال تو
زندگی من و بابایی گذشته عشق مامانی بابایی از اول اول عاشق مامانی بود چون ما با هم نسبت
فامیلی داریم بعد که اومدن خواستگاری با کلی اتفاقات ریزو درشت بالاخره منو بابایی اومدیم زیر
یک سقف ما با هم هیچ مشکلی نداشتیم ولی خوب مثل خیلی از زندگیای دیگه دیگران واسمون خیلی
مشکل ایجاد کردند مامانی نمیدونی جه جفاها که در حق من و بابایی نشد ولی خوب بگذریم مهم منو
بابایی بودیم که روز به روز بیشتر عاشق هم میشدیم با تمام مشکلات .مشکل تو زندگیمون خیلی
زیاد بود مخصوصا مشکلات مادی ولی هیچ وقت نذاشتیم کسی بفهمه به کسی چیزی نمیگفتیم .بعد
مشکل کار بابایی پیش اومد یه مدت بیکار شد ولی به لطف خدای بزرگ یه کار خیلی خوبی بابایی
پیداکرد راستی یادم رفت بگم یکی از جفاهایی که در حقمون کردن این بود که صاحب کار بابایی
بهش مرخصی زیادی نداد و بابایی مجبور شد فردای روز پاتختی بره سرکارو منو تنها بزاره که
بدترین خاطره عمرم محسوب میشه بعدیشم این بود که ما حتی نتونستیم بریم ماه عسل هر چندبعضیا
قول مشهدو به من دادن ولی زدن زیرش و واسه بقیه ولی اینجوری نبود ولی بازم به لطف خدای
بزرگ بابایی خودش با دست رنج خودش چند سال بعدش با هواپیما مامانی رو برد مشهد که هم بشه
ماه عسلمونو هم دیگه منت کسی بالای سرمون نباشه هر چند که منتنیم نبود چون به قولشون که وفا
نکرده بودن .خلاصه عزیزدلم تو این سالها واقعا با تمام وجودم بودن خدارو تو کل زندگیمون حس
میکردم خدا هیچ وقت تنهامون نزاشت بیشترشم فکر میکنم به خاطر باباییه چون بابایی یه فرشته
مهربونه که زمینی شده و اومده تو قلب مامانی بابایی بهترین همسر دنیاست بهترین مردروی زمینه
بهترین بهترین بهتریناس .مامانی خدارو شکر کم کم مشکلات مادی حل شد باتوکل به خداو با همت
بیشتر بابایی اخه بابایی خیلی زیاد کار میکنه از صبح تا شب خیلیم خسته میشه منم خیلی بهش میگم
ولی میگه تا جونمو میتونم باید کار کنم دلم واسه بابایی خیلی میسوزه چون کارش زیاده ولی به
خاطر منو شما بابایی میگه حاضرم هر سختی رو تحمل کنم عشق مامانی ببین چه بابایی خوبی
داری پس زیاد ناز نکنو زودی بیا مامانی خیلی چیزای دیگه ایم هست که دوس دارم بنویسم ولی
خوب نمیشه ایشاله وقتی بزرگ شدی اونا رو برات تعریف میکنم مامانی فقط خواستم گوشه ای از
سختیای زندگیمونو برات تعریف کنم که بدونی هیچ چیزی اسون بدست نمیاد عریزدلم منو بابایی
برای اینکه این زندگی پا بگیره و قد بکشه و رشد کنه خیلی سختیا کشیدم فکرنکنی به همین راحتی
بوده هیچ چیزی تو این دنیا اسون بدست نمیاد اینو یادت باشه جیگرطلای مامانی منو بابایی عاشقتیمو
عاشقونه منتظریم تا این انتظار بالاخره یه روزی به سر برسه و تو بیای پیشمونو زندگی شیرنمونو
شیرینتر از همیشه کنی
بی تو میشه زنده بود زندگی نمیشه کرد عاشقانه دوستتدارم همسر عزیزم
من و نی نی